مهمترین سوالی که هر معماری با آن مواجهمیشود این است که معماری خوب چیست؟ در همان روزهای اول دانشکده هر دانشجوی معماری با این سوال روبرومیشود که کدام طرح بهتراست؟ یا چرا یک طرح نمرهی بهتری از طرح دیگری گرفته؟ همین سوال برای معماران حرفهای پیشمیآید وقتی در مسابقهای شرکت میکنند و دقیقا نمیدانند که چرا طرحی اول شده که بهنظرآنها بههیچوجه طرح خوبی نیست. حتی برای کارفرماها هم این سوال مهمی است. آنها همینقدر میدانند که بعضی طرحها مدشده یا بعضی معماریها گرانتر خواهندبود اما دقیقا نمیدانند کدام معماریها و احتمالا چرا.
چون پاسخ این سوال راحت نیست، حجم وحشتناکی از خرافات و توهمات جای پاسخ را گرفته و ازنسلی به نسل بعد منتقلمیشود. گروهی از اساتید با تکیه بر شهودی بودن معماری و استعدادهای ذاتی، معماری را غیرقابل توصیف جلوهمیدهند. وقتی کل معماری غیرقابل توصیف باشد، طبعا معماری خوب هم تعریف مشخصی نخواهدداشت. درعوض استاد معماری در موقعیتی شمنگونه مفاهیم را بیشتر و بیشتر نامفهوم و پیچیده جلوهمیدهد. هیچکس هم از ترس عقبماندن از قافله اقرارنمیکند که چیزی از کلمات نغض و هایکوهای استاد نمیفهمد. نتیجه میشود حکایت لباس عجیب پادشاه که فقط نجبا آن را میدیدند. گروه دوم کسانی هستند که با توهم توطئه همهی نتایج را با باندبازی و پارتیبازی توجیهمیکنند و نیازی به کنکاش بیشتر نمیبینند. گروهی هم همهچیز را نسبی و شخصی میبینند و اساسا معتقد با معیاری نیستند. اما آیا واقعا معماری خوب وجوددارد؟ و اگر جواب آری است مشخصات این معماری چیست؟
در این نوشته فقط بهکوتاهی جواب سوال اول را میدهم و اصل پاسخ میماند برای بعد. بله حتما معماری خوب وجود دارد. عقاید هر سه گروه بالا تا حدودی درست است، اما فقط تا قبل از آنجایی که منکر وجود متر و معیار برای معماری خوب میشوند.
معماری هم مثل باقی هنرها میتواند شهودی باشد. اما سایر هنرهای شهودی هم قابل نقد و ارزیابی هستند. آنچنان هم فهمیدن این ارزیابیها برای نقاشی، مجسمهسازی، و حتی سینما سخت نیست. پس اگر ما نمی ةوانیم این معیارها را برای معماری تشریحکنیم ایراد از ماست نه از سوژه. ازسوی دیگر با آنکه باندبازی حتما وجوددارد ولی باز اصل سوال پابرجاست. فارغ از نمره یا نتیجهی مسابقه باید بتوان توضیحداد که چرا کاری از کاردیگر بهتر است. بحث نسبیگری و سلیقهگرایی هم اساس نقد و ارزیابی را نشانهمیرود. بهخصوص برای محصولی که گروههای مختلف در آن سهم و نفع دارند حتما باید قطبنمایی برای یافتن راه وجودداشتهباشد.
در نوشتهی بعدی به نسبیگرایی و راههای نزدیکشدن به بحث ارزیابی معماری خواهمپرداخت.