architectural review گابریل کاریلو و روزانا منتیل برندگان جایزه. عکس از
دو معمار مکزیکی پرافتخارترین جایزه سال بانوان در معماری را دریافت کردند که در 3 مارچ در Claridge برگزار شد.
گابریلا کاریلو Gabriela Carrillo ، بنیانگذارTALLER Mauricio Rocha + Gabriela Carrillo به عنوان معمار زن سال 2017 انتخاب شد، در حالیکه افرادی چون جولیا بارفلید Julia Barfield از شرکت مارکز بارفلید Marks Barfield نیز در این لیست به چشم می خورند.
در همین حال روزانا منتیل Rozana Montiel نیز از مکزیک و رییس استودیوی معماری Rozana Montiel Estudio de Arquitectura برنده جایزه مویرا گمیل Moira Gemmill برای معماران در حال ظهور شد.
دلیل اصلی ستایش هر دو معمار توسط هیات داوران “نمایش طراحی بسیار خوب و تعهد به کار با جوامع محلی به صورت پایدار و دموکراتیک بود.”
هیئت داوران به طورخاص تحت تاثیر پروژه دادگاه جنایی قضاوتهای شفاهی کاریلو در Pátzcuaro، مکزیک قرار گرفتند و بیان داشتند که
“او به صورت ماهرانه ای به طراحی فضاهای قابل انعطاف پرداخته، طرحی که با قوانین امنیتی به شدت سازگار بوده و در عین حال شفافیت در سیستم قضایی را بهبود میبخشد.”
architectural review عکس از ،Pátzcuaro دادگاه جنایی
ساختمان سنگی بیضی شکل دادگاه جنایی با یک چیدمان مستطیلی آجری شکل با سقف شیب دار کاشی کاری شده احاطه گردیده که بارانهای منطقه ای فصلی از سمت غرب را کنترل می کند.
هیات داوران همچنین از کار منتیل 44 ساله به خصوص “تعامل حساسانه اش با جامعه شگفت زده شدند که فرمهای ساده معماری را به جریان می اندازد.” که در دیگر پروژه هایش نظیر Veracruz Cancha – زمین ورزشی اضافه شده به پروژه بازسازی پروژه مسکن عمومی– و مجموعه مسکونی Xalpa Unidad Habitacional در سن پایولو نیز قابل مشاهده است.
architectural review عکس از ،Cancha, Veracruz
منتیل به عنوان برنده جایزه معماری مویرا گمیل، مبلغ 10000 پوند کمک مالی را دریافت خواهد. این جایزه یادبود مویرا گمیل، مدیر طراحی V&A و بعدها مدیر برنامه های کلان در Royal Collection Trust است. این کمک مالی او را در امتداد توسعه حرفه ای اش کمک خواهد کرد.
وی اظهار داشت:
“تمام معماری سیاسی است. ما در فضاهای روزانه برتریهای سیاستی جامعهمان را میتوانیم ببینیم. معماری این قدرت را دارد تا رفتارهای مدنی را شکل دهد زیرا فراتر از چیدمان آجرها، معماری اصول بنیادین تبادلات اجتماعی و عمومی را میسازد.”
کریستین موری Christine Murray ویراستار AJ، بنیانگذار برنامه بانوان در معماری، گفت:
“هیات دوارن تحت تاثیر قابلبت گابریلا کاریلو در طراحی فضاهای قابل انعطاف و کار با سایه و روشن برای چنین تاثیر قانع کننده ای قرار گرفتند و آنها از روش حساس و زیرکانه وی در ساختمانهای عمومی شگفت زده شدند.”
در این برنامه دنیس اسکات براون برنده جایزه Jane Drew وهنرمند رچل وایترید Rachel Whiteread برنده جایزه Ada Louise Huxtable نیز حضور داشتند.
موری گفت:
“تفکرات و اثار مکتوب ارزنده اسکات، کار او و شوخ طبعی او یک نیروی الهام بخش برای تغییر بوده است. این افتخار کل جامعه زنان معمار را دربرمی گیرد. وایترید به عنوان یک منبع تاثیرگذار و الهامبخش مهم در این عرصه به شدت مستحق دریافت چنین جایزه ای است.”
Dezeen رافائل آراندا، کارمه پیگم، و رامون ویلالتا برندگان پرایتزکر ۲۰۱۷ / عکس از وبسایت
جایزهی پرایتزکر امسال به گروه اسپانیایی RCR Arquitectes اهداشد. سه معمار کاتالان که کار خود را از ۱۹۸۸ در زادگاهشان اولوت (Olot) اسپانیا شروعکردهاند: Rafael Aranda رافائل آراندا، ۵۵ساله؛ Carme Pigem کارمه پیگم، ۵۴ساله؛ و Ramon Vilalta رامون ویلالتا، ۵۶ساله. این سه معمار در تاریخ ۲۰ می به توکیو خواهند رفت تا مدال برنزین و جایزهی ۱۰۰هزاردلاری پرایتزکر را دریافت کنند.
این اولین بار است که پرایتزکر بهطورمشترک به سه نفر تعلقمیگیرد و دومین بار است که فارغالتحصیلان اسپانیا این جایزه را ازآنخودمیکنند. همچنین کارمه پیگم، پس از ظاها حدید در سال ۲۰۰۴ و کازویو سجیما در سال ۲۰۱۰، سومین زنی است که این جایزه را دریافتمیکند.
میکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتمیکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتمیکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتمیکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتمیکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتمیکدهی بل-لاک/ Architectural Review عکس از وبسایتDeZeen میکدهی بل-لاک / عکس از وبسایتArchitectural Reviewمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایتArchitectural Reviewمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایتArchitectural Reviewمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایتArchitectural Reviewمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایتArchitectural Reviewمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایتArchinectمرکز سالمندان و کتابخانهی سنت آنتونی / عکس از وبسایت
بیرون از اسپانیا، آرسیآر بیشتر با موزهی آثار هنرمند فرانسوی پیِر سولاژ Pierre Soulages Museum که نمای کاملا فلزی دارد شناختهشدهاست.
Architectural Reviewموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایتArchitectural Reviewموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایتArchitectural Reviewموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایتArchitectural Reviewموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایتArchitectural Reviewموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایتArchinectموزهی پیر سولاژ / عکس از وبسایت
هیات داوران، کار این گروه سه نفره را «سنجیده و فکرشده» توصیفکرده و افزوده رویکرد آنها به معماری، آثاری را پدیدآورده که همزمان هم محلی و هم جهانی هستند. گلن مرکات Glenn Murcutt یکی از داوران می گوید:
آنها نشاندادند که یک متریال واحد میتواند چنان سادگی و قدرتی به ساختمان ببخشد. نتیجهی همکاری این سه معمار نوعی معماری بااقتدار و شاعرانه است که تبلور معماری بیزمان است؛ این معماری درهمان حال که بازتاب احترامی جدی به گذشته است، نمایشگر خلوصی است که متعلق به زمان حال و آینده است.
Archinectلابراتوار باربِری / عکس از وبسایتArchinect مهدکودک ال پوتیت کومته / عکس از وبسایتArchinect مرکز هنری لاکویزین / عکس از وبسایتArchinect تياتر لالیرا / عکس از وبسایتArchinect لس کولس رستوران مارکی / عکس از وبسایتArchinect خانهی سطری / عکس از وبسایت
متن زیر، ترجمهی مقالهای است که به همراه خانم دکتر معیرینیا برای شمارهی اخیر مجلهی بوراسکا Burrasca با عنوان «دنیای پنجم» تهیهکردیم. بوراسکا موضوع خود را اینطور تشریحکردهبود:
بوراسکا ورای تقسیمبندیهای بیمورد موجود، به دنبال ایدههای نویسندگان برای دنیای پنجم است. … چگونه ممکن خواهدبود که کانسپتهای آرمانشهر، دگرشهر، و ناکجاآباد (اتوپیا، هتروتوپیا، و دیستوپیا) در دنیای معاصر بازتعریف شوند؟ آیا هنوز ممکن است که در جامعهی پساسرمایهداری کنونی بتوانیم یک بار دیگر به نوعی تفکر بنیانی برگردیم که مثل لوحی سپید از تولید معانی جدید استقبالکند؟ معمارها در چنین بستری چه میتوانندبکنند؟ بادرنظرگرفتن موج جدید گرایش به آثار نویسندگان سوررئالیست، مانند جودوروفسکی و مباحث فلسفی نوظهوری مثل رئالیسم عجیب (Wierd Realism)، آیا میتوان به وجود نوعی واقعیت جادویی اندیشید که بتواند بهطوری عجیب عرصهی اجتماعی و البته معماری ما را تحتتاثیرقراردهد؟
آیا میتوان به وجود نوعی واقعیت جادویی اندیشید که بتواند عرصهی اجتماعی و البته معماری ما را بهطوری عجیب تحتتاثیرقراردهد؟
مهاجرت کلی
ما درطول تاریخ ما بهتکرار دنیاهای گوناگونی را ساخته وآن را دنیای خود خواندهایم. هر دنیا را یک نیاز اصلی بهپیشمیراند و بهمحضاینکه آن نیاز برآوردهشود ما به سطح بالاتری از نیازها در هرم مازلو میرویم. دنیاهایی وجوددارند که آمادهاند تا بالاترین ظرفیتهای خود رشدکنند و به سطح خودشکوفایی (self-actualization) برسند. ترکیب مناسب شرایط اقتصادی و فناوری میتواند منجر به ظهورنوعی دنیاهای دیجیتالی شود که توسط «بازیکنها» ایجاد و مدیریتمیشوند. این احساس خداگونه چنین دنیاهایی را بهپیشمیراند و فرصتهای بیپایان موجود در این رایاآرمانشهرها (cyber-utopia) باعث رونق و پیشرفت آنها میشود.
اگر ما تاریخ هرجامعهای را بهشکلی انتزاعی بررسیکنیم نیاز به غذا و سرپناه، ابتداییترین پیشرانههای اجتماع هستند. سپس، جنگهای اتفاقمیافتند و این انگیزه را بهسمت امنیت متمایلمیکنند. درنتیجه هرکسی سعیمیکند پیشرفتهترین فناوری را دراختیاربگیرد تا امنیتداشتهباشد. این رقابت منجر به انقلاب صنعتی و دسترسی آسان به غذا و سرپناه برای بسیاری از مردم میشود. طبیعتا دراین مرحله انسانها شروعمیکنند به فکرکردن دربارهی جایگاهشان در هستی ونیازشان به دوستداشتن و دوستداشتهشدن. بلافاصله بعد از این مرحله نیاز به محترمشمردهشدن و پیداکردن جایگاهی در سلسلهمراتب اجتماعی تبدیل به انگیزهی جدید میشود.
این چرخه در ظهور و سقوط بسیاری از تمدنها قابلتشخیص است. آنچه ما هماکنون تجربهمیکنیم جز دریک مورد چندان متفاوت نیست؛ ما درحال تجربهی مرحلهی جدیدی برای اولین بار هستیم: زندگی مجازی. با پیروی از هرم مازلو، دنیای بعدی نمی تواند درباره ی چیزی جز خودشکوفایی باشد؛ انسانی خداگونه بودن که خلقمیکند و بر قلمرو خود حکممیراند. ما پیشاپیش گوشهای از نیاز خود به احترام را ازطریق بازیهای کامپیوتری برآوردهکردهایم. حالا زمان خودشکوفایی است.
هرم مازلو
… دنیای بعدی نمی تواند درباره ی چیزی جز خودشکوفایی باشد؛ انسانی خداگونه بودن که خلقمیکند و بر قلمرو خود حکممیراند.
درحالیکه ماشینها درحال تولید غذا و تامین خدمات برای برآوردن نیازهای اولیهی ما هستند، ما میتوانیم در یک دنیای موازی بر خودشکوفایی متمرکزشویم. در این دنیای جدید می ةوانیم ملت جدیدی بسازیم و سپس شروع کنیم به اکتشاف، گسترش، بهرهبرداری و منهدمکردن (eXplore, eXpand, eXploit, and eXterminate). اما اغواکنندهترین وجه چنین رایاآرمانشهری نامحدودبودن تعداد شخصیتها و فضاهاست. چنین ظرفیتی افقهای جدیدی را پیشروی ما می گشاید.
چنین دنیایی همین الان هم در مقیاسی کوچکتر وجوددارد. بازیهای استراتژی، و مخصوصا ژانر ۴x از محبوبترین بازیها هستند. تنها مشکل اینجاست که این بازیها به اندازهی کافی واقعی نیستند. کارگرها/سربازان دستههایی از برنامههای خودکار هستند و فرماندادن به این برنامهها نیاز ما به اعتبار را برآوردهنمیکند. ازسوی دیگر، سرمایه در این دنیاها معمولا چالش بزرگی است و واحدهای پول واقعی نیستند. سوال اینجاست که آیا ما می ةوانیم به کارگرها/سربازان واقعی پول واقعی بپردازیم تا برای ما یک رایاآرمانشهر بسازند؟ و احتی اگر چنین امکانی داشتیمُ آیا مردم حاضر به قرارگرفتن در سطوح مختلف چنین دنیایی خواهندبود؟
از منظر فنی، تمام ملزومات یک مهاجرت کلی فراهم است. ظرفیت پردازش رایانهها و زیرساختهای اینترنت قادرند ازپس تعداد شگفتانگیزی از فعالیتهای همزمان برآیند. دستگاههای حرکتسنج، مانند کینکت، فعالیتهای فیزیکی رایاکارگر/رایاسربازها را به توسعهی رایاجهانها ترجمهمیکنند. خدمات بانکی الکترونیکی به اندازهی کافی پیشرفته هستند که تمامی نقلوانتقالات لازم را انجامدهند. هیچ محدودیتی در شخصیتهای تخیلی که بتوانیم نقش آنها را بازیکنیم نداریم. و از همه جالبتر، معماری و شهرسازی به سطحی از تخصص رسیده که بتواند یک دنیای کامل را با تمام جزییاتش بازسازیکند.
دهقان مجازی عکس پسزمینه از بازی Godus
ازسوی دیگر، ظرفیتهای فنی باعث تحقق هیچ ایدهای نمیشود مگر اینکه جریان مالی آن ایده سودآوری آن را ثابتکند. گرچه یک رایاجهان به هیچگونه مصالح ساختمانی نیازنخواهدداشت، هنوز نیروی کارگران خواهدبود و کسی باید این هزینه را بپردازد. درواقع تبادلات مالی صنعت بازی قابلمقایسه با یک نظام استخدامی واقعی است. گزارش رسانه ی بازیهای جهانی نیوزو (NewZoo Global Games) تبادلات مالی سالیانهی متعلق به سال ۲۰۱۵ را ۹۱/۵ میلیارد دلار نشانمیدهد که ۹درصد بیشتر از سال ۲۰۱۴ است و در سالهای آینده حتما بیشتر خواهدشد. بهگزارش سالانه ی ای.اس.اِی ESA در سال ۲۰۱۵، ۱۵۰میلیون آمریکایی از بازیهای کامپیوتری استفادهمیکنند و در۶۳درصد خانههای آمریکا دستکم یک نفر هست که بهطورمنظم بازیکامپیوتریمیکند. این عدد بهراحتی برای اینکه یک ملت نامیدهشود کافیاست.
همانطور که کاب در فیلم تلقین (Inception) متوجهشدهبود، ما نیازبه نسلی داریم از معماران مستعد با تخیلی نامحدود همچون آریادنهی فیلم تلقین تا بتوانیم دنیای پنجم را بسازیم. دانشجویان معماری تمامی مهارتهای لازم را برای چنین ماموریتی دارند. بسیاری از آنها حتی خسته ازمحدودیتهای دنیای واقعی بهدنبال شغلهایی در حرفهی معماری هستند که بتوانند استفاده ی بیشتری از تخیلشان کنند. بسیاری از هنرمندان گرافیک کامپیوتری یا سیجیآرتیستها اجزای کوچکی از محیطهای بازی یا فیلم را میسازند و میفروشند. هرآنچه که برای یک مهاجرت کلی به یک رایاجهان داریم مهیاست.
شاید ۶سال پیش زمانی که مردم فیلم تلقین را دیدند، دیدن یک دنیای کاملا مجازی برای آنها یک شوک بود. اما امروز مردمی را میبینیم که در خیابانها بهدنبال گونههای کمیاب پوکیمون میدوند. مرز بین دنیاها باریکتر و باریکتر و روان ما برای تجربهی یک زندگی سایبری یا رایازیست آمادهمیشود. درهمینحال، واقعیت مجازی به عرصههایی واردمیشود که حتی استنلی جی.واینباوم در سال ۱۹۳۵ قادر به تصور آنها نبود. واقعیت افزوده برای ارائهی محصولات و درنمایشگاههای مختلف در سراسر دنیا استفادهمیشود. زمانی که تجربهی واقعیت مجازی منحصر به تورهای ویآیپی بود و هولوگرامها را فقط میشد در فیلمهای علمیتخیلی دید گذشته و ما در آستانهی عضر جدیدی هستیم که وجود ما میتواند به وسعت خیال ما گستردهشود؛ دنیایی جدید با پتانسیلهایی شگفتانگیز که باید کشفشان کرد.
لوکوربوزیه در کتاب «به سوی معماری نوین» توصیههایی برای سفارش خانه به معماران، کرده که حتی امروز – بعد از ۹۳ سال که از تاریخ انتشار کتاب میگذرد – بسیاری از آنها هنوز قابلاستفاده هستند. توجهکنید که متن، خطاب به کارفرما نوشتهشده تا او را در برخورد با معمار راهنماییکند. متن زیر ترجمه ی این بخش از کتاب است:
از معمار خود، بهجای یکی از بزرگترین اتاقهای خانه یا آپارتمان، مثلا اتاقی که قبلا پذیرایی بوده، یک حمام روبهجنوب بخواهید. بخواهید که یکی از دیوارها کاملا از جنس شیشه باشد، که درصورت امکان رو به بالکن بازشود و بتوان درمقابل آن حمام آفتاب گرفت؛ بهروزترین تجهیزات لولهکشی را برای حمام بخواهید که مجهز به شیرآلات متحرک باشد.
یک اتاق کناری بخواهید برای اینکه لباسهایتان را عوضکنید. هرگز در اتاقخوابتان لباس خود را درنیاورید. این کار بهداشتی نیست و اتاق را بهطور وحشتناکی بههممیریزد. در این اتاق تجهیزاتی برای قراردادن لباسها بخواهید. ارتفاع این تجهیزات بیشتر از ۱/۵ متر نباشد و کشو و آویز و غیره داشتهباشد.
برای اتاق خواب، نشیمن و غذاخوری دیوارهای لخت بخواهید (بدون کاغذدیواری). بهجای مبلمان که هم گران است، هم جای زیادی میگیرد، و هم نیاز به مراقبت دارد تجهیزاتی توکار بخواهید.
اگر میتوانید آشپزخانه را در بالاترین جای خانه بگذارید تا بو در کل خانه نپیچد.
نورپردازی مخفی یا پخششده بخواهید.
یک جاروبرقی! بخواهید.
اگر میخواهید بدسلیقگی ببینید به خانهی ثروتمندان بروید.
فقط مبلمان بهدردبخور بخرید و هرگز «قطعات» دکوری نخرید. اگر میخواهید بدسلیقگی ببینید به خانهی ثروتمندان بروید. ففط چند تصویر روی دیوارها نصبکنید و جز تصویرهای خوب چیزی نصبنکنید.
خرتوپرتهایتان را در کشوها و کابینتها بگذارید.
گرامافون یا پیانولا یا وایرلس (احتمالا وسیلهای برای پخش موسیقی) دقیقا همان حسوحال موسیقی درجهی یک را به شما میدهند بدون اینکه در سالن کنسرت سرمابخورید یا مجبور به تحمل شوروشوق هنردوستان شوید.
برای پنجرهی تمام اتاقها بازشو بخواهید.
به فرزندان خود بیاموزید که خانه تنها زمانی قابل سکونت است که پر از نوروهوا باشد، وکف و دیوارها مشخص باشند. برای اینکه کف فضاها را مرتبکنید مبلمان سنگین و فرشهای ضخیم را حذفکنید.
یک پارکینگ جداگانه برای واحد خود بخواهید.
بخواهید که اتاق خدمتکار زیرشیروانی نباشد. خدمتکاران خود را زیر بام جایندهید.
آپارتمانی بگیرید که یک سایز از آنچه والدینتان شما را به آن عادتدادهاند کوچکتر باشد. اقتصاد را در رفتار، مدیریت خانه و افکارتان درنظربگیرید.
در این مصاحبه اختصاصی برای آرکیتکچرال ریویو، رم کولهاس و استاد معماری سابقش چارلز جنکز درباره اخلاق، پیام و معنای پشت بیناله امسال ونیز با هم بحث می کنند.
کولهاس راسکینی در هتل گریتی
تنها زمانی که رِم برای مصاحبه وقت خالی داشت صبحانه زودهنگامی بود در روز 7 ژوئن، بر روی تراس گریتی پالاس (نام هتلی در ونیزکه مشرف است بر گرندکانال). صبح بی نطیری بود، تعداد زیادی قایق، پرنده هایی که می خواندند، آسمان آبی بلینی [نام رنگ]، و چیزی منظره را پر نمی کرد جز نماهای خوش منظره، معماری مجسم. قوس های راسکینی [اشاره به راسکین، نظریه پرداز مرمت و طرفدار حفظ بناها در شرایط طبیعی شان] بالای پنجره ها از همه واضح تر بود آنچنان که همیشه گرامر هر زبانی مشخص است. این قوس ها دقیقا شبیه عناصری است که راسکین با دقت در کتاب “سنگ های ونیز” خود برای ابراز این عقیده کشیده است که ظهور و سقوط معماری به واسطه سلامت تمدن [تولیدکننده آن] است، و نشان خوبی است از اخلاق [حاکم بر] آن تمدن. این مفهوم ضمنی آن روز صبح برای من بود.
رِم، دانشجوی قدیمی من در مدرسه اِی اِی (نسبتی که او همواره انکار می کند) و کسی که از 1969 با او دوست هستم، سررسید و خیلی زود مرا با یک قایق موتوری اختصاصی ترک کرد؛ نظرش را گفت و عجله و شوخ طبعی هلندی را هم به آن اضافه کرد.
اینستالیشن سقف در پاویون مرکزی
مصاحبه: پارادایمی نو در پژوهش، پیام جدیدی را برای بیناله به ارمغان می آورد
چارلز جنکز: اوسوالد ماتیاس اونگرس، دوستت، تو را مرد هلندی پرنده خواند چون تو هیچوقت در یک جا ثابت نمی مانی، اما تو برای دوسال به ونیز بازگشته ای تا با دانشجویان هاروارد و تیم تحلیلی اِی اِم اُ [ این گروه، قرینه گروه اصلی رم کولهاس با عنوان اُ اِم اِی است که بر پژوهش تمرکز دارد] بر روی این پارادایم جدید برای معماری کار کنید. رِم کولهاس: بله، من برای 2 سال به همراه 12 دانشجوی هاروارد و 12 پژوهشگر اِی اِم اُ کارکرده ام، و در نمایشگاه، پژوهشگرانی هم به صورت جداگانه حضوردارند مانند استفان تروبی، که به راهرو یا کوریدور پرداخته است؛ مانفردو دی روبیلانت، پژوهشگری ایتالیایی که به سقف پرداخته است؛ تام اورمت، پزوهشگری بلژیکی از دانشگاه دلفت که مفهوم بالکن را توسعه داده است؛ و الخاندرو زائرا پولو از پرینستون که به نما پرداخته است …
اینستالیشن بالکن در پاویون مرکزی
چ ج: آیا تو نقش فعالی در این پژوهش داشتی؟ رک: بله تا حدود زیادی. آنچه که درمورد [دانشجویان] هاروارد فوق العاده است این است که آنها “دم دست” هستند و به سراغ ما می آیند. بعد هاروارد دوره هایی را برنامه ریزی می کند به طوری که آنها بتوانند برای کل یک ترم اینجا بمانند؛ و طوری سازماندهی شده اند که ما بتوانیم از این پروژه بهره برداری کنیم. چ ج: هم نیروزایی (تشریک مساعی). پس تو روایت خوانی بزرگی در بخش اجزای معماری داری – 15 جزء (درها، پنجره ها، دیوارها، غیره) که نشان می دهد همه چیز درحال باریک تر و سبک تر شدن هستند، و درنهایت این گرایش به دیجیتال [شدن] ختم می شود، که منجر می شود به محوشدن سمبلیسم و آیکانوگرافی [اشاره به بحث آیکان، سمبل و ایندکس]، خصوصا به خاطر پیروزی مصالح و فناوری – آیا این را خلاصه قابل قبولی می دانی؟ رک: تاحدودی. اما ایدئولوژی و هسته مرکزی معماری به طرز غیرقابل تصوری دربرابر فهم این موضوع که از 1850 چیزهایی به صورت اساسی تغییرکرده اند مقاومت کرده است. این موضوع خیلی درباره سبکی و وزن نیست، بلکه تغییر بیشتر در زمینه علم مکانیک بوده است. من کتاب نیویورکِ هذیانی را درسال 1978 نوشتم که نشان دهم آسانسور و کولر [گازی] افزونه های بنیادی به مجموعه معماری بودند که به آن ها فکر نشده بود، و 40 سال بعد هنوز به آن ها فکر نمی شود … چ ج: چه چیزی، هنوز پذیرفته نشده است؟؟؟؟ رک: تغییرات برای یک قرن درحال اعمال بود، اما تاثیر دستگاه های مکانیکی وارد تفکر معماری نشده بود، تاثیر بر شکل شناسی آسمانخراش ها و شهرها. 140 سال بعد هنوز چنین غفلتی برجای خود باقی است و فناوری های جدید ازراه رسیده اند. این بیشتر درباره مدرن کردن تفکر معماری است.
اینستالیشن آسانسور در پاویون مرکزی
چ ج: معلم قدیمی من زیگفرید گیدیون در این باره در کتاب مکانیزاسیون قدرت را به دست می گیرد، و کتاب فضا، زمان و معماری نوشته که بحث با قاب فلزی [سازه ای] شروع می شود و درباره برخی از فناوری هایی که تو به آن ها اشاره می کنی، مانند آسانسور، صحبت می کند. و این فناوری ها بخش استانداردی از کتب تاریخ مدرنیستی هستند. رک: ما این کتاب را دیدیم، اما من متحیر شدم وقتی دیدم این اجزا به عنوان تاریخ های اضافه شده تشریح شده اند، یا پدیده های جدید، اما در ذات تفکر، مشارکت داده نمی شوند. ما معماری را داشتیم و بعد این سیستم های مکانیکی را داشتیم – نه این که “معماری درحال حاضر همین مکانیزم هاست”. چ ج: البته، مشکل جبرگرایی فنی در مورد نقطه نظر تو هم مانند چویسی یا بَنام یا تکامل باکی فولر وجود دارد. اما ما می دانیم که مشکل سرنوشت گرایی فناورانه [اعتقاد به این که سرنوشت همه چیز را فناوری تعیین می کند] این است که با خیلی چیزها جوردرنمی آید، مثل تغییرات اجتماعی در حوزه ای بزرگ تر؛ این که مردم امروز چگونه زندگی می کنند مهم تر از “دیوارهای هوشمند” است. رک: یک چیز دیگر. طی 30 سال گذشته چرخشی در سیاست ها صورت گرفته که منجر به رسیدن به وضعیت بی مصرفی شده است، وضعیت رفاه ناپدید شده است، و این مساله جفت شده با این ایدئولوژی که بازار باید نوآوری را دیکته کند و همین بازار تعیین کننده و داور نهایی است. این چرخش وضعیت معماری را کاملا تغییرداده است و معماران، کسانی هستند که در حالت انکار کامل به سر می برند. من می خواستم این مساله را و اولویت آن را در حال حاضر مستند کنم. پس معمار، امروز در یک وضعیت “انکار دوگانه” زندگی می کند – او نه کل امتداد مجموعه را در تفکر خود جذب کرده است، و نه تغییر وضعیت خودش را.
پاویون بریتانیا به شکل رقیق القلبی به سوگواری برای مرگ وضعیت رفاه در معماری می پردازد. امروز از منظر کولهاس درحالی که بازار فعالیت های معماری را جهت دهی می کند، خود معماران در وضعیت انکار بسر می برند.
چ ج: خوب، تو برای اثبات نظرت تاس می ریزی، اما این کاری است که یک جدل کننده خوب انجام می دهد و ما به این موضوع برمی گردیم. نمایش تو مثل کتاب و نمایشگاه برنارد رادوفسکی در سال 1964 است که در موما [موزه هنر مدرن نیویورک] برگزارشد، معماری بدون معماران. نمایشگاه و کتاب درباره حس و فرزانگی معماری بی اصل و نسب [به معنی چیزی که در ادامه یک شجره نامه نیاید] بود، زیبایی این معماری. این بخشی از بحث توست. تو مانند جان راسکین به ونیز می آیی تا به ما این پیام را برسانی، و درمیان اجزای معماری مرکزیت اخلاقی جدیدی بیابی، مانند کاری که او در کتاب های اول، دوم و سوم سنگ های ونیز انجام داد. تو این مرکزیت را در ناسنگ های ونیز پیدا می کنی با نماهای شیشه ای درحال ناپدیدشدن که جزیی از معماری بدون مصالح هستند، و در “انکار دوگانه”.
اخلاق گرایی تو به هردو وجه مثبت و منفی از این ها سرچشمه می گیرد. به هرحال، “معماری بدون معماران” به این معناست که اینجا هیچ معمار معاصری وجود ندارد؛ یا اگر هم وجود دارد بسیار دست کم گرفته شده است (مانند باکِما در پاویون هلند تو). اما تو مطمئنا در اینجا پارادایم را تغییر داده ای، و برای برگزارکننده بعدی بیناله، چاره ای وجود ندارد جز اینکه یا نظر تو را ردکند یا این که چالش تو را بپذیرد. نکته مثبت اینجاست که تو بیناله را دوباره زمان بندی، به ژوئن منتقل و دوسال صرف کار برروی آن کرده ای – و این نکته ای است که قابل انکار نیست.
اما از آنجایی که مرگ در ونیز (فرورفتن دائمی شهر در آب و تاریخ قبلی برگزاری در پاییز) [جناس با نام فیلمی که در سال 1971 براساس رمانی با همین نام از توماس مان ساخته شد] تم همیشگی بود، تو توانستی زمان برگزاری را به سمت بهار هل بدهی.
این طوری حتی اینجا در گریتی پالاس در فصل بهار، زمان تولد فرهنگ معماری، بهتر هم خواهد بود. من تغییر اساسی ای را که در پارادایم بیناله ایجاد کرده ای تحسین می کنم، اما به این فکر می کنم که بعضی از بازدیدکنندگان باخود بگویند – “آره، این معماری بدون معماران است، به استثنای یک معمار که تمام نمایش را تشکیل می دهد”. رک: خوب، این نکته کاملا روشنی است، و خالی از حقیقت نیست، اما فکر نمی کنم هیچ کدام از کسانی که نمایش را ببینند لزوما چنین احساسی داشته باشند. بیش از 40 معمار در بخش موندیتالیا [ترکیبی از دو کلمه موندو به معنی جهان و ایتالیا] حضوردارند، که آن ها هم دریاره خودشان حرف نمی زنند.
عکسی از نمایشگاه برنارد رادوفسکی به عنوان معماری بدون معماران
پژوهش به مثابه آفرینشی هیجان انگیز
چ ج: پی جویی تاریخ این 15 جزء یا بنیان آیا اشتیاق جدیدی برای پژوهش به عنوان شکلی از ابداع درتو ایجاد کرده است – نوعی حس تولد دوباره؟ حسی که بسیاری از معماران، خصوصا معماران مسیحی مدرنیست قرن پانزدهم و شانزدهم تجربه کرده بودند. درمورد این حس یکی بعد از دیگری گفته اند – “زمانی که به رم باستان رفتم و اجزای کلاسیک زیبای آن را دیدم حس کردم که دوباره متولد شده ام.” درست مثل تمام آن تولدهای دوباره ازطریق مسیح، استعاره رنسانس اشاره به تولد دوباره روحانی بود. تو میدانی که برونلسکی، فیلارته، جورجو واساری، همه از طریق این اجزا تولدی دوباره یافتند. آیا بازگشت به بنیان ها تو را به چنین شوریدگی کشید؟ رک: بدون شک بازآشنایی با معماری من را دوباره درگیر خود کرد اما تولد دوباره نه. چ ج:اما تو به پژوهش به عنوان چیز مثبت و خلاقی نگاه می کنی، که خود رنسانس است، خود لئوناردو [داوینچی] است، و درگیر است با آموختن. تو 15 [روند تاریخی را درمورد اجزاء مانند 15] مسابقه اسب دوانی کوچک شروع کرده ای، تو می بینی چیزهایی پدیدار می شوند که هرگز درمورد آن ها اطلاعی نداشته ای، و این به طور غیرقابل تصوری هیجان انگیز است. و پروژه پژوهشی معمولا فرآیند خلاقه درنظرگرفته نمی شود. رک: بله، اما این همیشه – بیشتر حالت خودبه خودی من است تا فلسفه یا عقیده من. من نمی توانم کاری درموردش انجام بدهم؛ این روشی است که ذهن من کار می کند. تنها توضیحی که می توانم درموردش بدهم این است که چیزی است به مثابه روشی به موازات روش انتقادی-پارانوییدی سالوادور دالی – که در آن تحلیل، معادلِ ساختنِ گزینه دیگری است از آنچه دربرابر چشمان ماست.